خاطرات مهر ماه
عزیزم امروز ه دارم این مطلبو برات مینویسم یکسال و دوماه و یازده روز داری دیگه کاملا راه میری و به همه جا سرک میکشی کلمات بیشتری میگی و بیشتر چیزای نامفهوم میگی که فقط خودت میدونی چی میگی شناختت از محیط اطراف خیلی بیشتر شده و وقتی اسم چیزی رو بهت میگیم دیگه میدونی چیه و میری میاریش عاشق ریخت و پاش کردنی مخصوصا لباسها و اسباب بازیها و وسالیو از این اتاق میبری اون اتاق و تو پذیرایی و همش در حال جابجا کردن وسایلی هربچه ای رو که میبینی کلی ذوق و جیغ داد میکنی و زود میری سمتش که باهاش بازی کنی قبلنا فقط زبون و دستاتو میشناختی ولی الان چشم مو و گوش و پات رو هم میشناسی از حیوانات هم از گربه و گنجشک و سگ خیلی خوشت میاد به...
نویسنده :
مامانی
17:54